لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
باباافضل کاشانی » غزلیات
ای پریشان کرده عمدا، زلف عنبربیز را
بر دل من دشنه داده غمزهٔ خونریز را
شد فروزان آتش سودایت اندر جان و دل
درفکن در جام بی رنگ، آب رنگ آمیز را
می پیاپی، بی محابا ده، میندیش از حریف
یاد میدار این دو بیت گفتهٔ دست آویز را
گر حریفی از دمادم سر بپیجاند رواست
بر کف من نه، که پور زال به شبدیز را
جان من می را و قالب خاک را و دل تو را
وین سر طناز پر وسواس تیغ تیز را
موضوعات مرتبط: سخنسرایان پارسیگو ، باباافضل ، ،
برچسبها:
تاريخ : سه شنبه 26 اسفند 1393برچسب:باباافضل کاشانی »غزل شمارهٔ ۱, | 12:50 | نویسنده : آسمان |